شادروان حاج محمّدتقى براتى ـ در سال 1320 شمسى ـ در شهر مقدس قم ـ در خانوادهاى روحانى ـ چشم به جهان گشود. پدرش مرحوم حجة الاسلام شيخ مهدى براتى بود که در كسوت روحانيت و به كار وعظ و تبليغ اشتغال داشت.
وی تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاهش به انجام رسانید و قبل از آنکه به شعر و شاعری بپردازد، اشعار بزرگان شعر و ادب را که در مدح و منقبت و مرثیت اهلبیت عصمت و طهارت "علیه السلام" سرودهاند، با صدای خوشی که داشت میخواند و چون از حافظهای قوی برخوردار بود، در این رهگذر توفیق بیشتری نصیبش گردید و در سال 1342 به عضویت کانون ولی عصر(عج) که به سرپرستی حجة الاسلام شیخ حسن نوری اداره میشد درآمد و پس از آن به انجمن ادبی محيط قمی، که به مدیریت شاعر گرانمایه استاد محمدعلى مجاهدی (پروانه) تشکیل میشد، راه یافت.
براتی میگوید : "اولین شبی که به انجمن ادبی محیط رفتم، مصادف بود با اینکه خانم آقای مجاهدی نوزادی پسر به دنیا آورده بود و من نخستین شعری که فی المجلس سرودم، بدین مطلع بود:
اندر شب آدینه به صد شادی و شور
در بزم ادیبان سخن سنج و فکور
این آغاز کار شاعری من بود و در همین انجمن بود که هر هفته مطروحهای داده میشد که مجبور میشدم مطروحه را بسازم و بخوانم."
وی شاعری بااخلاص نسبت به ائمهی اطهار علیه السلام بود و اشعارش نیز بیشتر در منقبت و مرثیت خاندان پیامبر اسلام "صلی الله عليه و آله" بود که سرانجام در سال 1375 چشم از جهان فروبست و به سرای باقی شتافت و پیکرش در گلزار شهدای علی بن جعفر (ع) در قم به خاک سپرده شد.
روحش شاد و یادش گرامی باد.
بهشت روى زمين است گلسِتان بقيع
فراز عرش برين است آستان بقيع
گرت هواست كه تسبيح قدسيان شنوى
بيا به محفل پرسوز عاشقان بقيع
─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─
(بقعهی نور)
آتش از دل زبانه مىگيرد
طفل اشكم بهانه مىگيرد
دل به شوق بقيع بيمار است
عاشقى دورمانده از يار است
هر نفس مىكند به ديده مقام
جلوهی تربت چهار امام
پرس و جو مىكند دل زارم
دل شيدايى گرفتارم
با محبّان و عاشقان بقيع
پر گشايد در آسمان بقيع
گه نظر جانب حرم دارد
گاه سر را به جيب غم دارد
دل من در سكوت مىميرد
بسكه امشب بهانه مىگيرد
شده يلدا دوباره مهمانش
ديده كرده ستاره بارانش
نكند بينوا كباب شود
قطره قطره چو شمع آب شود
بگذاريد تا درى بزنم
به جگرسوخته سرى بزنم
آه جانسوز و ماتمى دارد
دل شيدايىام غمى دارد
خواب و راحت به خويش كرده حرام
سوزد از غربت بقيع مدام
پرسد از من كجاست بقعهی نور
قبر زهرا چرا بود مستور؟
پاسخش در سرشک من پيداست
كاين مصيبت هميشه جانفرساست
اى (براتى) بساز با دل زار
ليک از دست دامنش مگذار
"زندهیاد حاج محمدتقی براتی"
اندیشه سرای ناصح گلستانی....
ما را در سایت اندیشه سرای ناصح گلستانی. دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : golastanio بازدید : 18 تاريخ : يکشنبه 13 اسفند 1402 ساعت: 12:48